دردِ تنهایی
برو شریانِ دل بازِ ، دیگه با تو نمی مونم
نریز اشکایِ گرمت رو ، تو می بینی چه داغونم
...
چرا خائن شدی همدم ، چرا دیونه ام کردی
چی شد قول و قرات رو ، عزیزم خیلی نامردی
...
ندیدی عاشقت بودم ، چشیدی دردِ تنهایی؟
چقد سخته بدونِ تو ، و تو می گردی هر جایی
...
تو اون روزایِ تاریکی ، فراموش کردنت سخته
دلُ دادم به حراجی ، و می دونم که بدبختِ
...
نخور قصّه ولی امشب ، هوای تو شده ابریست
چقد خوش باوری جانم ، تو قلبم جایِ پایت نیست
...
خدا حافط خداحافظ ، منم میرم یه جایِ سرد
تو رو دیگه نمی بینم ، نمی خوام تو بگی برگرد
...
جاسم ثعلبی (حسّانی) 04/03/1400
:: برچسبها:
دردِ تنهایی ,
:: بازدید از این مطلب : 1442
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0